دفاع از خاک وطن با همین مردم

سربازان فتح‌المبین، نه جنگاوران حرفه‌ای، بلکه فرزندان همین مردم بودند؛ از کوچه‌های جنوب شهر تا روستاهای دوردست. با یک کوله‌پشتی، یک قرآن و یک آرزو: «دفاع از خاک وطن».

به گزارش پایگاه خبری آمال، آنجا که آفتاب بی‌رحمانه بر خاک داغ خوزستان می‌تابد و نفس دشت در شراره‌های جنگ می‌سوزد، روایتی آغاز می‌شود که هنوز هم در جان تاریخ می‌تپد؛ روایتی از فتح، از ایمان، از حماسه‌ای که نامش «فتح‌المبین» شد.

در آن روزهای سیاه آغازین، ارتش بعثی عراق، چونان مار زخمی، خود را تا لبه رود کرخه رسانده بود. شوش در تیررس مستقیم توپخانه دشمن قرار داشت و جاده استراتژیک اهواز – اندیمشک در آستانه سقوط بود.

ایران، زخمی و محاصره‌شده، اما هنوز زنده؛ هنوز مقاوم است. جرقه امید در خاکستر جنگ در سال ۱۳۶۰، با اجرای عملیات محدود «امام مهدی (عج)»، نخستین جرقه امید در دل فرماندهان جوان جبهه روشن شد.

همان‌جا بود که طراحی یک عملیات بزرگ آغاز شد؛ عملیاتی که قرار بود نقشه جنگ را دگرگون کند و دشمن را از خاک مقدس ایران بیرون براند. طراحی «فتح‌المبین» از آبان‌ماه کلید خورد. در سکوت و بی‌خبری، نقشه‌ای عظیم بر صفحه جنوب غربی ایران گشوده شد.

در سحرگاه دوشنبه دوم فروردین ۱۳۶۱، ساعت ۳۰ دقیقه بامداد، با رمز مقدس «یا زهرا (س)»، طوفانی از آتش، خاک، خون و نور در جغرافیایی به وسعت ۲۵۰۰ کیلومتر مربع برخاست. تپه‌ها، کانال‌ها، قهرمانان جغرافیای منطقه ساده نبود.

ارتفاعات تینه، رقابیه، میشداغ، دالپری و تی‌شکن، سدی طبیعی بودند. اما سدی که با اراده انسان‌های مؤمن شکسته شد. با ابتکار شهید احمد متوسلیان، خاک نرم و رملی به سکوی هجوم بدل شد. حفر تونل‌ها و کانال‌ها در دل بیابان، معبر ورود رزمندگان به قلب خطوط دشمن را فراهم کرد.

نیروهای ایرانی در قالب ۱۳۵ گردان، از چهار قرارگاه «قدس»، «نصر»، «فتح» و «فجر» به میدان آمدند. چهار محور تهاجمی طراحی شد: شوش، کرخه، میشداغ و غرب دزفول. قرارگاه نصر، با تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) و یگان‌های ارتش، آتش سهمگینی بر توپخانه دشمن فرود آوردند.

قرارگاه قدس نیز با تصرف عین‌خوش، عقبه دشمن را برید. اما نقطه اوج، کار قرارگاه فتح بود که با عبور از تنگه استراتژیک رقابیه، قلب دشمن را هدف گرفت. از دل آتش، به قله پیروزی مرحله سوم عملیات، شب ۷ فروردین ۱۳۶۱ آغاز شد.

دشمن، سردرگم و بی‌پشتوانه، یکی پس از دیگری مواضع خود را ترک کرد. مقاومت فروپاشید. و سرانجام، در آخرین مرحله، پاکسازی منطقه و پیشروی به‌سوی مرزهای بین‌المللی آغاز شد. ارتفاعات تینه، دوسلک، برغازه و تنگ ابوغریب، یکی پس از دیگری آزاد شدند.

عددهایی که فقط عدد نبودند آمار این عملیات، خود به‌تنهایی کتابی از حماسه است: • آزادسازی بیش از ۳۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران، نجات شهرهای مهمی چون شوش، اندیمشک و دزفول از خطر سقوط انهدام کامل بیش از ۴ لشکر دشمن، اسارت حدود ۱۵ هزار نیروی عراقی، کشته و مجروح شدن ۲۵ هزار تن از نیروهای بعثی.

محسن رضایی بعدها نوشت: «وقتی گفتیم هفت هزار اسیر می‌گیریم، باور نکردند. اما نه هزار نفر اسیر گرفتیم.» این جمله تنها نشان از قدرت نظامی نبود؛ بلکه نشانه‌ای از درک صحیح فرماندهان از روحیات دشمن و ایمان به پیروزی بود.

نسلی که از آتش گذشت از دل این عملیات، فرماندهانی برخاستند که نسل آینده مقاومت را ساختند. احمد متوسلیان، حسین خرازی، محسن وزوایی و قاسم سلیمانی جوان، نه‌فقط خطوط دشمن را شکستند، بلکه خطوط تاریخ را هم نوشتند.

آنان تیپ‌ساز بودند، مکتب‌ساز بودند؛ سربازانی که در خاکریزها قد کشیدند و به اسطوره بدل شدند. فتحی که «مبین» بود نام این عملیات، برگرفته از آیه‌ای بود که بشارت دهنده روشن‌ترین پیروزی‌هاست: «إنا فتحنا لک فتحاً مبیناً». و چه فتحی روشن‌تر از این؟ فتح‌المبین فقط یک پیروزی نظامی نبود. این عملیات، ثمره ایمان، هوش و مردمی‌بودن دفاع مقدس بود.

سربازان فتح‌المبین، نه جنگاوران حرفه‌ای، بلکه فرزندان همین مردم بودند؛ از کوچه‌های جنوب شهر تا روستاهای دوردست. با یک کوله‌پشتی، یک قرآن و یک آرزو: «دفاع از خاک وطن».

فاطمه طاهری

انتهای پیام/