در سوگ تشنگی غیزانیه…

بی‌تفاوت بودن نسبت به دبّه‌های خالی، زمین خشک، آبی که نیست و این همه محرومیت، دلی سنگ می‌خواهد!

مادرم همیشه می‌گوید: در طول روز زیاد آب بخور، گلویت را که مرطوب نگه داری، دیرتر مریض می‌شوی.

گاه و بیگاه که یاد توصیه‌هایش می‌افتم، لیوان بزرگی را که مخصوص خودم خریده‌ام از کابینت برمیدارم، شیر آب تصفیه را باز می‌کنم، لیوان را پر می‌کنم و آب را سر می‌کشم.

لیوان را در گوشه‌ای پنهان می‌کنم، ساعتی بعد باز تشنه می‌شوم و با همان لیوان بزرگ، آب می‌نوشم، آنقدر که خود حس می‌کنم دیگر ظرفیت نوشیدن ندارم.

اما، فرزند غیزانیه، احتمالا لیوانش کوچک است، احتمالا لیوان را برای نوشیدن آب پر نمی‌کند، احتمالا با آب تصفیه‌کن و آن شیر کوچکش بیگانه است
و احتمالا مادرش توصیه نمی‌کند که آب زیاد بخور!

آقای مسئول! روضه واضح بود یا مکشوف‌تر بخوانم؟ ‌سوال کردن ندارد، حتما از عطش و سختی‌هایش سر در می‌آوری، این مردمان، خود از ابتدائیات رفاهی محرومند، دیگر از 《آب》 شربشان مضایقه نکنید!
‌‌آقایان مسئول! تا کی جماعتی بروند و گزارش بگیرند و به تصویر بکشند و مطالبه کنند؟

والله دیدن و بی‌تفاوت بودن نسبت به دبّه‌های خالی، زمین خشک، آبی که نیست و این همه محرومیت، دلی سنگ می‌خواهد!

نمی‌دانم، شاید مثل مسئله فاضلاب اهواز، منتظر حکم حکومتی و بودجه اضافه بر سازمانی برای حل مشکلات غیزانیه و روستاهای اطرافش هستید!

حرف آخر، بیش از این کاری نکنید که همه بگویند غیرت، مرده است…

غ مثل غیزانیه …
غ مثل غیرت …