نقش احزاب در افزایش مشارکت زنان در انتخابات

اگر احزاب و طیف‌های سیاسی کشور، از مشارکت سیاسی موثر بانوان حمایت می‌کردند و زنان در تصمیم‌گیری‌ها نقش بیشتری می‌داشتند، قطعا هزینه‌های کمتری در سال‌های گذشته به جامعه تحمیل می‌شد.

پونه پیل‌رام – مشارکت سیاسی شهروندان نقش تعیین کننده‌ای در سیاست عمومی دارد که در زمان های خاصی بیشتر متبلور میشود .

در کشور ما انتخابات مجلس زمانیست که شهروندان توسط دولت و حاکمیت و سایر کانون های قدرت در کشور بشدت مورد توجه قرار میگیرند و در همین زمان است که علی رغم همه محدودیت ها، نقش زنان را پر رنگ تر و حضور سیاسی آنها مهمتر برشمرده می‌شود.

اما این تعریف مشارکت سیاسی زنان در زمان انتخابات با تعاریف علمی و اماری ان کاملا متفاوت است ، در تعاریف علمی مشارکت سیاسی یعنی سهیم کردن زنان در قدرت سیاسی، یعنی سهیم کردن زنان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و یعنی شرکت دادن زنان در تاثیرگذاری در جامعه !

با این تعاریف در ساده ترین معادله باید زنان را بعنوان رهبران سیاسی یا مدیران دولتی یا حاکمیتی دید ، یعنی زنان را باید در جایگاه تاثیرگذاری بر روند تشکیل پارلمان یا تعیین کنندگی در انتخاب افراد پارلمان و چگونگی شکل دهی سیاست پارلمان باشند و بر همین اساس باید نقش طیف ها یا همان احزاب سیاسی را در حضور یا عدم حضور زنان در پارلمان بررسی کنیم .

اگر  مشارکت سیاسی زنان ایرانی با توجه به تعاریف و ابعاد گوناگون مشارکت سیاسی، را به دو روش زیر در نظر گرفت:
الف. به لحاظ روش
از این منظر، انواع سه گانه ذیل قابل تصورند:
۱٫ مشارکت بسیجی؛
۲٫ مشارکت مدرن؛
۳٫ مشارکت غیرمستقیم.

مشارکت سیاسی زنان ایران در دو مورد اول و سوم به سال‏های بسیار دور می‏رسند که نمودهایی از آن‏ها را می‏توان در جریان جنگ اول و دوم ایران و روس و نهضت تنباکو و نهضت مشروطه مشاهده کرد.
۱. مشارکت بسیجی: خصیصه مشارکت بسیجی، جمعی بودن و خودجوش بودن مشارکت زنان است که سابقه آن به سال‏های بسیار دور برمی‏گردد و نمودهای بارز آن را می‏توان در موارد ذیل نام برد:
شرکت در راهپیمایی‏ها، تظاهرات و شورش‏های متعدد در تاریخ معاصر؛ همانند شورش زنان در نهضت تنباکو و اجتماع زنان در سر راه ناصرالدین شاه در جریان گرانی نان و مظفرالدین شاه در جریان مهاجرت علما به قم و همچنین اجتماع آنان مقابل مجلس در تهدید روس علیه ایران (زمان مشروطه دوم) ؛ شرکت در فرایند انقلاب اسلامی؛ شرکت در راهپیمایی‏‌های انقلابی (سالگرد انقلاب، روز جمهوری اسلامی ایران، روز قدس و مانند آن)؛ شرکت در بسیج مستضعفین (نظامی)؛ شرکت در خدمات اجتماعی بسیج از جمله خدمات بهداشتی.
۲- مشارکت مدرن، مانند شـر کت در رأي‌گیری‌ها و قوه مقننه؛
۳ – مشارکت سیاسی غیر مستقیم: نمودهای مشارکت سیاسی غیر مستقیم زنان عبارتند از:
۱) پشتیبانی از همسران، پسران، برادران، پدران برای شرکت در جنگ؛
۲) اهدای کمک‏های مالی، شرکت در فعالیت‏های ستاد پشتیبانی جنگ؛
۳) شرکت در فعالیت‏های سیاسی برای انجام تکلیف شرعی؛
۴) استفاده از موقعیت همسر و وابسته مرد ذی‏نفوذ مشروع برای شرکت در امور مملکتی
ب. به لحاظ سطح تحلیل
می‏‌توان مشارکت سیاسی زنان را در دو سطح تحلیل کرد و برای هر یک انواعی بر حسب مطالب نظری مشارکت بیان داشت:

۱) مشارکت در سطح توده: اشکال مشارکت سیاسی زنان در سطح توده می‏تواند از این قرار باشد:

الف) شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی: امروزه در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، زنان از حق رأی همگانی و برابری آراء برخوردارند. شرکت در انتخابات و استفاده از حق رأی یک راه عمومی مشارکت زنان در سطح توده است.

ب) شرکت در گروه‏ها و انجمن‏ها و احزاب سیاسی (شرکت در مجالس روضه را می‏توان جزء این دسته برشمرد)؛

پ) شرکت در تجربه‌‏های اجتماعی (مانند جنگ، خدمات انسان‏دوستانه، جنبش‏های اجتماعی، مذهبی و زیست محیطی و بهداشتی).

این فعالیت‏ها همه به افزایش ارتباط بین زنان و جامعه می‏انجامند و در نتیجه، می‏توانند به عنوان نوعی از مشارکت سیاسی تلقّی شوند.

۲) مشارکت در سطح نخبگان: این سطح از مشارکت سیاسی معمولا در حیطه زنانی با کیفیت، در مراتب تحصیلات عالی، آگاه، متخصص و با علاقه و تعهد اجتماعی است. حضور در وضعیت اخذ تصمیم برای جامعه مهم‏ترین ویژگی این سطح از مشارکت است.

وجه مشترک همه روش های فوق الذکر علاوه بر داوطلبانه بودن و تاثیرگذار بودن انها بر روند سیاسی جامعه ، قابل ارزش گذاری بودن شان برای افزایش مشارکت سیاسی شهروندان است، به عبارتی در انواع روش های مشارکت سیاسی زنان میتوانند در کلیت مشارکت سیاسی در جامعه را افزایش دهد که قطعا علاوه بر تاثیر برروند توسعه یافتگی بر نتیجه دلخواه احزاب در رسیدن به قدرت سیاسی هم موثر خواهد بود

اما نکته قابل اشاره این است که احزاب سیاسی در شکل گیری و افزایش انگیزه مشارکت سیاسی شهروندان چندان اهتمامی ندارند ، بعبارتی فضای مدیریتی احزاب ایران کاملا مردانه است و زنان در قالب شاخه زنان در طیف حزبی بکار گرفته می‌شوند. راین حالت ،تاثیرگذاری در روش مشارکت بسیجی زنان خواهد داشت با پروژه هایی مثل همایش، راهپیمایی، خدمات اجتماعی و استفاده توده ای از زنان در رای گیری ها

اما تاثیر مشارکت سیاسی با روش توده ای تاثیر گذاری و تعیین کنندگی قدرت را برای زنان بهمراه ندارد و عملا در تعریف مشارکت سیاسی زنان بی تاثیر است.

احزاب برای رسیدن به مناسبات قدرت در پارلمان باید دست از مشارکت جنسیتی و جامعه پذیری جنسیتی در آموزش سیاسی دست بردارند و زنان را بعنوان مقامات سیاسی و حزبی پرورش بدهند.

در جمع بندی کلی باید گفت ؛ بررسی ها در خوزستان نشان از تفاوت دیدگاه نسبت به زنان در سطح نخبگان است، نخبگان سیاسی در قالب احزاب به روند مشارکت توده ای زنان دامن میزنند و با تدابیر عام به زنان چون توده ای ژله ای نگاه میکنند ، زنان را لیدر در تصمیمات و چانه زنی ها نمی‌خواهند و بالطبع به زنان بعنوان گزینش شده در لیست کاندیداهای انتخاباتی پارلمان نگاه نمی‌کنند و این عدم حمایت نخبگان سیاسی باعث شکل گیری باور عدم اعتماد به نفس لازم در زنان برای حضور در انتخابات و سهیم شدن در قدرت پارلمانی ست ، احزاب به‌عنوان کانون های قدرت لابی‌گری و چانه زنی عملا راه را بر روی زنان می‌بندند و نگاه جنسیتی شان را با خط مشی خود درعدم انتخاب زنان پرورش میدهند.

در یک بررسی میدانی عوامل زیر در عدم شکل گیری باور زنان به کاندیدا شدن در خوزستان بررسی شد؛

۱٫ رسم و رسوم و دیدگاه‌هاي فرهنگی و اجتماعی که منجر به ضعف حضور زنان در سیاست و بازدارنده بودن این تفکرات در شکل گیری باور توانمندی سیاسی زنان

۲- موقعیت‌هاي محدود زنان در مشاغل اجتماعی که موجب بـروز شـرایطی در سطح جامعه و وابستگی اقتصادی بیشتر زنان به مردان می‌شود.

کمبود مشاغل مناسب زنان و حقوق و مزایاي کمتـر دریـافتی آنـان احتمـالاً باعـث
می‌شود که نتوانند کاندیداهاي خود را براي انتخابات معرفی کنند؛ و در مـورد زنـان متأهل این مشکل عمیقتر است.

آنها حتی قادر نخواهند بود درآمـد نـاچیز خـود را  آنگونه مدیریت کنند که بتوانند به‌عنوان کاندیدا در هرگونه انتخاباتی شرکت کنند؛

۳- ناتوانی احزاب سیاسی از دیدن زنان به‌عنوان کاندیداهای مناسـب کـه منجـر بـه این می‌شود که نتوانند به‌راحتی زنان را پذیرفته و به حضور در انتخابات ترغیب کنند.

۴. سلطه مردان در سیاست موجب شده که سیاست را پدیده‌اي غیرزنانـه بدانند و بدتر از آن این تفکر که سلطه مردان بر سیاست را امري طبیعـی مـی داننـد در این شرایط وضعیت براي زنان، نه چنـدان خوشـایند و حتـی خصـمانه اسـت.

۵. فقدان یک ارگان مشخص که وظیفه شناسایی موانع حاصل از تبعـیض هـاي جنسیتی بر سـر راه زنـان را بـه منظـور حمایـت از آنـان در راسـتاي برطـرف شدن شکاف جنسیتی برعهده بگیرد

در خاتمه تمام محورهای بالا در راستای اساسنامه های همه احزاب هستند و اگر نگاه مردسالارانه در سیاست حزبی ایران و خصوصا خوزستان نبود ، با کمترین هزینه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی می‌توانست به مشارکت سیاسی زنان کمک کرد و زنان را در تصمیم‌گیری، تاثیرگذاری و داشتن سهم اصلی در پارلمان قانونی ایران سهیم کرد.

سهمی که احزاب در توسعه سیاسی ایران با دقت در چگونگی مشارکت سیاسی زنان میتوانستند ایفا کنند بسیار کم هزینه تر از مبارزات و تلاش های جنبش های زنان بوده که البته نقطه کور عدم توسعه یافتگی سیاست ایران همین مردانه بودن ان است.